«در زمانه پروانهها» در بازار کتاب
تاریخ انتشار: ۶ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۶۷۷۸۸
«در زمانه پروانهها» نوشته خولیا آلوارز با ترجمه حسن مرتضوی منتشر شده است.
به گزارش ایسنا، این کتاب داستان خواهران میرابال است که مرگ فجیع آنها در دوران دیکتاتوری تروخیو باعث شد که از آن پس سالمرگشان در کشورهای آمریکای لاتین روز منع خشونت علیه زنان نام بگیرد. این داستان با قلم داستانی خولیا آلوارز به تصویر کشیده شده و در ۴۱۷ صفحه با قیمت ۸۹ هزار تومان در نشر خوب راهی بازار کتاب شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در معرفی این کتاب آمده است: ماجرای «در زمانه پروانهها» در کشور دومینیکن و در زمان دیکتاتوری رافائل تروخیو میگذرد. سه خواهر به مبارزه با دیکتاتوری برمیخیزند؛ یکی از خواهران که پیش و بیش از همه مبارزه را آغاز کرده خود را پروانه نامیده و حالا این سه خواهر در میان همگان به پروانهها شهرت یافتهاند. فعالیتهای این سه خواهر بههمراه همسرانشان، چهره پلید تروخیو را آشکار کرد و منجر به فرار او از کشور شد. منتقد سایت کِرکِس ریویوز این اثر را داستانی بسیار قدرتمند خوانده و معتقد است که آلوارز در خلق حس خفقان حاکم بر دومینیکن در زمان دیکتاتوری تروخیو بسیار عالی عمل کرده است. او همچنین عنوان میکند که آلوارز در این داستان بهطرز شگفتانگیزی واقعیت هرروزه دنیا را با رشتهای جادویی به هم بافته و همین نکته داستان را جذاب و منحصربهفرد کرده است.
درباره نویسنده هم میخوانیم: خولیا آلوارز، شاعر و نویسنده آمریکایی، با اصالتی دومینیکنی در سال ۱۹۵۰ در خانوادهای سیاسی و در شهر نیویورک آمریکا به دنیا آمد. خانواده او در دهه ۱۹۵۰ برای ادامه زندگی به جمهوری دومینیکن بازگشتند ولی بهدلیل فعالیت سیاسی پدر و عمویش باز هم مجبور شدند به آمریکا مهاجرت کنند. خولیا دوره دبیرستان و دانشگاه را در ایالات متحده گذراند. او در سال ۱۹۹۱ نخستین رمان خود را با نام «چگونه دختران گارسیا لهجه خود را از دست دادند» منتشر کرد.
سایت معرفی و نقد کتاب وینش این اثر را به عنوان کتاب ماه وینش انتخاب کرده و در اینباره نوشته است: در کتاب ماه وینش شما میتوانید نکات جالب و مهم درباره این کتاب را بخوانید، کتاب را به آسانی تهیه کنید و با اشتراک نظرات و ریویونویسی در برخورد خلاقانه با این اثر فرصت انتشار و کسب جایزه را برای خود فراهم کنید.
علاقهمندان میتوانند «در زمانه پروانهها» را از استندهای کتاب ماه وینش در کتابفروشیهای این طرح تهیه کنند.
برای آشنایی بیشتر با این کتاب و شرکت در طرح کتاب ماه وینش به www.vinesh.ir مراجعه کنید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: حسن مرتضوی پروانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۶۷۷۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری